طب سنتی -زالو درمانی - حجامت - بادکش - ماساژ درمانی - زنبور درمانی - طب سوزنی - گیاه درمانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طب سنتی» ثبت شده است

واژه نامه های بیماری ها که از موی سر تا ناخن پای پدید آید :

باب دوم

ام الصبیان: بیماری بود در کودکان و چون بگیردشان دم بریده زنند با دشواری، گاه با تب و گاه بی تب.

سکته: آن بود که مردم بیفتد چون مرده، و دم نزند و گر دم زند سخت ناپیدا بود چنانک در نتواند یافتن مگر بحیله، و گه خرخر، و گاه براه باز آید و نیمه تنش بیکار گردد، و گاه خبه گردد و بمیرد.

خدر: آن بود که اندام چون خفته گردد، به دشواری اندر یابد.

فالج: از کار ماندن اندام بود، و پشمار مرده کشتن.

تشنج: خویشتن اندر کشیدن، اندام بود سوی اصل خویش، اگر بیکسو اندر کشد اندام کژ گردد بدان روی، و اگر از هر دو روی کشد راست بماند.

کزاز: خویشتن اندر کشیدن با تب دایم.

رعشه: جنبیدن اندام بود بی خواست.

لقوه: کژ شدن روی بود و گراییدن بیک سوی تا بیمار نتواند یک چشم خوابانیدن، و چون بدمد باد از یکسوی دهان بیرون آید.

اختلاج: جنبیدن بی خواست بود.

رمد: درد چشم است.

طرفه: نقطه ای بود سرخ که اندر چشم پدید آید.

ظفره: پی است فزونی که بروید از آن کنج که سوی بینی است، و دراز شود، و بگسترد تا سیاهی چشم بپوشد.

سبل: رگ هاست بسیار بیکدیگر اندر بافته بچشم، بماننده پوشش و با خارش بود، که اندر چشم بود، و با درشتی و درد و خارش بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کارشناس طب سنتی

واژنامه های بیماری ها که از موی سر تا ناخن پای پدید آید:

باب اول :

صداع: درد همه سرست.

شقیقه: درد نیم سرست.

بیضه: دردسریست که گاه گاه گیرد.

دوار: آن بود که سربگردد.چه بوقت جنبش، و چه بوقت آرامش.

سدر: آن بود که چون بر پای خیزد چنان نماید که وی اندر میان تاریکیست، یا اندر میان میغ.

سبات: آن بود که همیشه اندر خواب بود، اگر همچنان یله کنندش می باشد، و اگر بجنبانندش و بیدار کنندش چشم باز کند.

شخوص: چشم گشاده بماندن بود نه چشم خواباند و نه چیزی بداند.

و فرق میان شخوص و سبات: بازداشتن چشم و فراز داشتن بود.

سبات سهری: گاه بخواب اندر رفتن و گاه بیدار شدن بود.

سهر: هیچ خواب ناگرفتن بود.

سرسام: تبی قوی بود، و بلاده گفتن، و سرخی چشم، و رمیدن از روشنائی، و بطلان حفظ هر چه بشنود و ببیند.هم آنگاه فراموش کند، و هیچ چیز یاد نتواند داشتن.

مالیخولیا: آشفتگی خرد و دیوانگیست، و گروهی گویند از روی رطوبت و رعونتست.

کابوس: آن بود که مردم چنان پندارند اندر خواب که چیزی گران بر وی افتاد.

صرع: یکایک افتادن مردم، و خرد کم کردن، و بر خویشتن یافتن گوناگون، و اندام ها کژ شدن، و کمیز کند، یا حدث کند، و باز هوش آید و چنان گردد که بود.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
کارشناس طب سنتی