باب اول :

صداع: درد همه سرست.

شقیقه: درد نیم سرست.

بیضه: دردسریست که گاه گاه گیرد.

دوار: آن بود که سربگردد.چه بوقت جنبش، و چه بوقت آرامش.

سدر: آن بود که چون بر پای خیزد چنان نماید که وی اندر میان تاریکیست، یا اندر میان میغ.

سبات: آن بود که همیشه اندر خواب بود، اگر همچنان یله کنندش می باشد، و اگر بجنبانندش و بیدار کنندش چشم باز کند.

شخوص: چشم گشاده بماندن بود نه چشم خواباند و نه چیزی بداند.

و فرق میان شخوص و سبات: بازداشتن چشم و فراز داشتن بود.

سبات سهری: گاه بخواب اندر رفتن و گاه بیدار شدن بود.

سهر: هیچ خواب ناگرفتن بود.

سرسام: تبی قوی بود، و بلاده گفتن، و سرخی چشم، و رمیدن از روشنائی، و بطلان حفظ هر چه بشنود و ببیند.هم آنگاه فراموش کند، و هیچ چیز یاد نتواند داشتن.

مالیخولیا: آشفتگی خرد و دیوانگیست، و گروهی گویند از روی رطوبت و رعونتست.

کابوس: آن بود که مردم چنان پندارند اندر خواب که چیزی گران بر وی افتاد.

صرع: یکایک افتادن مردم، و خرد کم کردن، و بر خویشتن یافتن گوناگون، و اندام ها کژ شدن، و کمیز کند، یا حدث کند، و باز هوش آید و چنان گردد که بود.